چیزی نیست ، حرف خاصی هم نیست ، هر چه هست حرفهای نزده اس ، حرفهایی که گاهی باید گم شوند میان روزمرگی ها ، میان شلوغی و گرمای روزها ، میان سکوت شبها حتی ...
اتفاقات نیفتاده ، چشمهای بسته ، لبهای دوخته ، اصلا حرفی نیست .
از مهلت داده شده یک و نیم ماه باقی مانده ، اما هیچ امیدی نیست .
+ اینجا یک شروع دیگر است . با نام قبلی با منِ قبلی ...