Neviseh

Neviseh

زندگی ، من و ...
Neviseh

Neviseh

زندگی ، من و ...

دهم بهمن ، این یعنی اینکه ده روز از ماهی که من دوسش دارم به راحتی گذشت ، البته به راحتی یعنی اینکه تموم شد ، روزای خیلی سختی بود ، هست ، هفته گذشته جز گندترین هفته های سال بود ، جز سخت ترین هاش ، جون سالم به در بردم ، جونی که تقریبا ازش چیزی نمونده .

تو این هفته همش زخم خوردم و درد کشیدم و تحمل کردم به تنهایی ، تنهایی ، تنهایی و تنهایی ، لعنتی تنهایی ، مضخرفترین کلمه این روزا ، 

برام مهم نیست چی مینویسم و چی میشه و کی چی میگه ( متاسفم ) فقط باید یادم بمونه که روزای گندی رو تنهایی گذروندم و ازش دور شدم ، این روزا به شدت عصبیم ، کارا زیاد شدن و گره خوردن ، انقدری که وقتی یه کار ساده رو انجام دادم کلی خوشحال شدم که ای وای این کار داره انجام میشه ..........

زندگی نباید اینقدر سخت باشه ، نباید انقدر غمگین و بد باشه ، اما هست ، لعنتیه .

این روزا حسهای جدید دارم ، رحم و شفقت و مهربانی و ... اصلا اثری ازشون در من نمونده ، اگه قبلا کسی در حقم بدی میکرد - دونسته یا ندونسته - ازش رد میشدم و مهم نبود برام و از حقم میگذشتم ، اما این روزا دلم میخواد زجر کشیدنشو ببینم ، تقاص پس دادنشونو ببینم ، اصلا نمیگذرم از کسی ، بعد از اینکه به خدا واگذارش میکنم منتظر این میمونم که ببینم داره جواب پس میده و بعدش خیالم کمی راحت میشه . بدم میاد از این وضع اما ....... منم شاید آدم باشم و انتظار داشته باشم پشتم به کسی گرم باشه ، 

خسته م ، ازین اوضاع .......

فکر میکردم این هفته میتونه هفته آروم و پرکاری باشه و تهش یه لبخند خوشایند بمونه ، اما برعکس ......... تنها دلیلی که میتونست این اتفاق رو رقم بزنه ، فقط اومد و زخم زد ، زخمای عمیق ، خیلی عمیق ، زخمی که روی یه زخم چرکی زده شد ، غیر از بازکردنش باعث شد عفونت همه ی وجودمو بگیره ، عفونت به منطقم رسید ، این جور مواقع نمیتونم آدم گذشت باشم ، فقط باید منطقی قانع بشم که بعید میدونم منطقی توش باشه . 

خداحافظ گندترین هفته بهمن ، 

نظرات 1 + ارسال نظر
q یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 19:45

دلا خو کن به تنهائی که از تن ها بلا خیزد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد