-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 اسفند 1394 12:42
شاید هر سال این موقع مینوشتم با کلی جزئیات ، اما امسال حال و حوصله نوشتن ندارم ، میخوام برگردم به روزای تقویم نویسی ، روزایی که لحظه لحظه خاطرات خوب توش ثبت میشدن ، امسال داره تموم میشه ، خیلی سخت گذشت ، روزای خوبم داشت اما سخت گذشت ، امیدوارم سال 95 بسیار متقاوت و با شور و حال و آروم باشه . خدایا شکرت برای همه داده...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 بهمن 1394 12:28
دهم بهمن ، این یعنی اینکه ده روز از ماهی که من دوسش دارم به راحتی گذشت ، البته به راحتی یعنی اینکه تموم شد ، روزای خیلی سختی بود ، هست ، هفته گذشته جز گندترین هفته های سال بود ، جز سخت ترین هاش ، جون سالم به در بردم ، جونی که تقریبا ازش چیزی نمونده . تو این هفته همش زخم خوردم و درد کشیدم و تحمل کردم به تنهایی ، تنهایی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 آذر 1394 12:13
دونه برف کوچولو از دیشب خودشو نشون میداد ، دلم براش ضعف میرفت ، مدتها بود دلم میخواست ببینمش ، صبح مثه روزای بچگی پرده رو کنار زدم و کلی ذوق کردم ، دلم میخواست مثه اون سالا تعطیل بودم ، اما جنسش فرق داشت ، دلم میخواست دوربین رو بر میداشتم و میرفتم و چیلیک چیلیک عکس میگرفتم ، امان از بزرگ شدن ...... نمیدونم چی شد که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آبان 1394 12:15
سرده با اینکه تب دارم ، نشستم تنها و به حرفایی فکر میکنم که چند دقیقه پیش میزدم که به باد انتقاد گرفته بودمش و تهش یادم اومد ، قراموش کرده بودم که نباید راجع بهش حرفی بزنم ، توجیهاتش فقط عصبیم میکنه و به من مربوط نیست که چه بلایی داره سر زندگیش میاره با نقاب روانشناسی .... ( سه نقطه ش ) . سرده با اینکه تب دارم ، نشستم...
-
درهم
شنبه 28 شهریور 1394 08:53
دیشب سرد بود ، سردم بود ، وقتی دستهای همیشگی در آغوشم گرفت به خواب عمیقی رفتم ، نذاشتم خاطره پریشب برام تداعی شه ، نخواستم بشه ، روزهای شلوغی رو پشت سر گذاشتم ، پاییز دوست داشتنی که برسه روزها شلوغتر هم خواهند شد ، با این که دوست ندارم زندگی زود بگذره اما این یکسال برام مهمه ، زودتر تموم شه . پاییز برسه و من زندگی کنم...
-
آخ زندگی یادت بخیر .....
چهارشنبه 11 شهریور 1394 08:59
میدانی واقعا آدم باید یک نفر را داشته باشد ، باید یک نفر همیشه باشد که میان شلوغی کارهایت ، میان اعصاب خوردی های زندگیت یکهو همه چیز را رها کنی و به او فکر کنی ، یکهو هوس شنیدن صدایش را کنی ، یکهو دلت بخواهد چشمانش را یادآوری کنی ، لبخندش را قرض بگیری ،قطعا آدم باید یک نفر را داشته باشد ، کسی که اگر میان ذغذغه هایت سر...
-
دردناک
یکشنبه 1 شهریور 1394 10:34
متاسفانه آدما دارن به سرعت ارزششونو از دست میدن ، به زور میشه کسی رو پیدا کرد که بشه به راحتی بهش گفت آدم . کساییکه نایابن و مدتهای مدیدی است که نمونه ای ازشون دیده نشده ، یعنی ندیدم . خیلی سخته ، خیلی دردناکه ، هر روز برام واضحتر و ملموستر میشه که آدما از دور زیبان و هرچه بهشون نزدیکتر میشی ، بیشتر به زشتی ها شون پی...
-
حال این روزا اصلا خوب نیست ....
دوشنبه 5 مرداد 1394 10:18
خوندن چند تا شعر و متن از عباس معروفی کافی بود تا یادم بیاد این روزا چقدر تنهام ، یادم بیاد که چقدر بی روح دارم زندگی میکنم ، یادم بیاد که اون روح لطیف و عاشق پیشه ای که داشتم کجا جامونده و کی اینطوری شدم ، از کی انقدر خشک و رسمی شدم ، یادم بیاد که چطور بدون شعر و عشق و شور دارم زندگی میکنم ، یادم رفته بود ، زندگی به...
-
سلام !
شنبه 6 تیر 1394 10:58
چیزی نیست ، حرف خاصی هم نیست ، هر چه هست حرفهای نزده اس ، حرفهایی که گاهی باید گم شوند میان روزمرگی ها ، میان شلوغی و گرمای روزها ، میان سکوت شبها حتی ... اتفاقات نیفتاده ، چشمهای بسته ، لبهای دوخته ، اصلا حرفی نیست . از مهلت داده شده یک و نیم ماه باقی مانده ، اما هیچ امیدی نیست . + اینجا یک شروع دیگر است . با نام...